پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پارمیس

اولین کادوها

اولین کادوی تولد دو سالگیتو از یسنای نازنین گرفتی. پنجم اردیبهشت، آجودانیه، عروسیه عمو قاسم (هم دانشگاهی بابا) و بسیار دوسش داری طوری که همون شب تو ماشین بازش کردم و 1 ساعت باهاش سر گرم شدی. تا الان هم از اسباب بازیهای مورد علاقته که کلی سرگرمت میکنه و منو آزاد. خیلی از خاله الهه برای کادو و حسن انتخابش متشکرم. پازل خرسی با انواع لباسها. یه دفعه که سخت مشغول چیدنشون بودی عکس میگیرم و واست میذارم.       سه شنبه هم دایی محمد برات کادو آورد و گفت امروز روز تولد واقعیشه دست خالی نباشه. مرسی محمد که اینقدر به فکری     شاگردای مهربونم هم واست کادو آوردن. با اینکه من بهشون نگفته بودم تولدته ولی ا...
26 ارديبهشت 1392

تولد در دبستان انصار

روز تولدت سه شنبه دهم اردیبهشت بود.شاگردای مدرسه خیلی اصرار میکردن که یه روز ببرمت مدرسه تا ببیننت. من هم از مامان مریم و دایی خواهش کردم تا شما رو سه شنبه ساعت 11 بیارن مدرسه و البته به هیچ کدوم نگفتم که چشم براه نباشن. ساعت 11.30 اومدین و اینطوری شد که دومین سالروز تولدت رو به همراه 27 تا دانش آموز دوست داشتنی، جشن گرفتیم. بچه ها واست تولدت مبارک خوندن و تو حیاط مدرسه دورت حلقه زدن و آلیسا آلیسا خوندن. اونقدر خوشحال بودی که تا شب این شعرو زمزمه میکردی و به محض اینکه بابا رو دیدی بهش گفتی شاگردای مامی آلیسا خوندن. همون روز مدیر، به مناسبت روز معلم همه کادر رو به رستوران باغ شهر دعوت کرده بود. شما هم اومدی و اون روز رو بیاد مو...
26 ارديبهشت 1392

تم تولد

تصمیم داشتم جشن تولد امسالتو با حضور دوستای خودت برگزار کنم و یه محیط خیلی شاد واسه شما کوچولوها فراهم کنم. با دیدن عکسای تولد کفشدوزکی دوستان، راغب به تم کفشدوزک شدم. چند ماه پیش تو زمستون اون موقع که عکسای جشن تولد آوا جونو دیدم نشستم و واست چند تا کفشدوزک درست کردم و یه بار ازت پرسیدم مامان جونم دوست داری تولدت کفشدوزکی باشه؟ و در کمال ناباوری گفتی نه!!! روزهای دیگه هم چند بار ازت پرسیدم که تولد کفشدوزکی باشه یا زنبوری؟گفتی پروانه ای!!! ای وای من کفشدوزک درست کردم!! نه کفشدوزک دوست ندارم. این شده بود از شیرین زبونیهای اخیرت و هر کی میدیدت ازت میپرسید که زنبوری باشه یا کفشدوزکی؟ و شما: پروانه ای روزای آخر سعی کردم نظرتو عو...
26 ارديبهشت 1392

جشن تولد 1سالگی

وقتی فکر میکنم میبینم خیلی زود گذشت. هر چند روز به روزش طولانی و پر خاطره بود ولی تو یه نگاه کلی انگار همین دیروز بود که جشن تولد یک سالگیتو گرفتیم و پریروز بود که به دنیا اومدی. جشن تولد امسالت هم خدارو شکر با خوبی و خوشی تموم شد اما از اونجایی که پارسال این وبلاگو نداشتیم تا خاطرات جشن پارسال رو واست ثبت کنم بهتر دونستم که مختصری از پارسال بنویسم و بعد برم سراغ جشن 2سالگی. جشن پارسالو پنج شنبه 14 اردیبهشت برگزار کردیم و دهم که تولد اصلی بود بابا ناصر و دایی، خونه مامی پروانه اینا دعوت بودن چون مامان مریم تهران بود و مامی میخواست که تنها نباشن. دایی گیتارشو آورد و بعد از شام کلی آواز خوندیم و شاد بودیم. الان که فکر میکنم میبینم...
19 ارديبهشت 1392

ارذیبهشت زیبا

امروز تولد دو سالگیته، فردا روز مادر و پس فردا روز معلم. قرار گرفتن این روزهای مبارک تو سه روز، پشت سر هم، لذت این روزها رو بیشتر کرده و البته سر ما رو هم شلوغ تر. واسه همین ایشالا پستهای مربوط به تولد رو بعدن مینویسم. تا بعد  
10 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پارمیس می باشد